در پهنه ی حیـــات بپــــا کن بهشت را
می را ز عرش کبریا به بر بندگان فرست
با رحمتت ملائــــک نیــــکو سرشت را
مطرب کجاست تا که نوازد چغانه ای
از یک کرشمه ات بسراید سرشت را
معشوق اگر به اشارت خود جان ما گرفت
جان میدهد صبای دگر سنگ و خشت را
عاشق برای دیـــــدن معشوق لحظه ای
می گشت کوی و برزن ودیر و کنشت را
دل میکند طلب به غلط جام جم ز ما
گر یار با من است طلب از دیگران چرا
باریکان/سنگدشت barikan/sangdasht "شعر "...برچسب : نویسنده : fbarikania بازدید : 165